میلاد
وقتی من آمدم خورشید در تب می سوخت
زمین تفتیده بود
مادر نالان، پدردلشاد بود
برادر سودای همبازی داشت
همه اندیشه ام اینست که در میان این همه هیاهو
من در پی چه، در پی که آمدم
مجذوب کدامین رنگ شدم
آمدنم کدام کفه ترازو را پایین آورد
اگر جهان هدفدار است
!چرا من سرگشته و حیرانم
پنجشنبه 13 تیر 1392 - 8:44:51 PM